پري در فرهنگ و ادبيات ايران
پری قرنهاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّههای عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرنها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظ (متوفی: 792 ق.)، «از هر عیب بری است»؛ گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.
نام پری در اوستا به صورت «Pairika» و در زبان پهلوی ذکر شده است.
پریان در اوستا موجوداتی اهریمنی و نابکارند که از آنها در کنار «جادوان» یاد شده است. در کنار دریای «فراخکرت» به صورت ستارگان دنبالهدار در میان زمین و آسمان میپرند و ستاره «تشتر» آنها را در هم میشکند. همچنان که «تشتر» در برابر «پری خشکسالی» نیز پایداری نموده و او را شکست داده است.
«موشپری» یکی از پریانی است که نامش در اوستا آمده است و دیگری پری «خناثئیتی» است که گرشاسپ، پهلوان مشهور، با او در پیوند بوده است . پری در زند وندیداد «دیوزن» معرفی شده است.
در جایی از بندهش نیز به همین مانای به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام «جادو» آمده است.
از اوستا تا قصّههای عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها بازگو شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ سده ها ، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ در گزیدههای زادسپرم از «پری سگ پیکر» که در بیشهای جای دارد، یاد شده است و همچنین از «پری پیکران»ی که از دریا برآیند و پوشش مادی دارند و با جادوگری آفریدگان را تباه کنند.
در شاهنامه از پری در کنار «دیو» و نیز در کنار مرغ و جانوران درنده جزو فرمان بران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است.
برخی از اسطوره شناسان ایرانی باورمندند که در روزگاران کهن، پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزد بانوی باروری و زایش بود که زایش فرزندان، برکت و فراوانی روزی ، جاری شدن آبها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت.
پری به مردان عشق میورزید و آتش عشق را در نهاد انسانها بر میافروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور میشد. شاید پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش میشد اما با دینآوری زرتشت و در پی آن دگرگونیهای اجتماعی، در باورهای زرتشتیان به صورت موجودی زشت و اهریمنی درآمد.
با این حال، طرفه آن است که امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن خواسته به «دخترشاه پریان» دشت به دامن میشوند و سفرهای را به نام او همراه با آیینی ویژه میگسترانندد.
نشانهایی از انگاره های دیرین ایرانیان درباره در پیوند پری با کامکاری و باروری، با چهرهای ستودنی در ادب فارسی دوره اسلامی و فرهنگ عامه ایران باقی مانده است.
با وجود چهره اهریمنی پری در دین زردشتی، پری در ادب فارسی نماد زیبایی است؛
چنان که سراینده معشوق خود را به پری مانند کردهاند. پری در کنار «حوری» و واژگانی مانند «ماه»، «گل» و «سرو»، که زیبایی و خوشاندامی را ستایش میکند.در چامه ی غنایی فارسی بسیار به کار رفته است؛ و واژگانی پیوندی مانند پری پیکر، پری چهره، پری دیدار، پریرخسار، پری روی، پریزاد و پریزاده، همه زیبایی و دلربایی را وصف میکند.
در داستانهای پارسی «دختر شاهپریان» آنچنان زیبا است که پیوکانی با او بهگونه ی آرزو در آمده است و در قصّههای عامیانه بارها از عشقورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛ همچنانکه اسکندر، بنا بر اسکندرنامه رونوشت نفیسی، با پادشاه پریان به نام آراقیت و سپاهیانش با پریان دیگر، و حمزه در قصّه حمزه با اسمای پری پیوند پیوکانی میبندد. بدین تروی ، پری در قصّههای فارسی، بیش و کم، کامورزی و عشقبازی را مینمایاند و از آن است که در «اسکندرنامه ی کبیر» نامهای سه دختر شاه پریان، ملک طیفور، عبارت است از: فرحافزار، روح افزا و عیشافزا.
گاه پریان خود عاشق قهرمانان داستان میشوند و اگر قهرمانان به آنها نرسند.پریان آنان را میآزارند و یا گرفتار جادو میکنند. در سامنامه، منظومه ای منسوب به خواجوی کرمانی، چامه سرای سده هشتم، عالم افروز پری نیز عاشق سام است و میخواهد با او درآمیزد؛ اما سام که دلباخته پریدخت، دختر خاقان چین، است، همواره از پیوند با این پری سر میپیچد و او نیز با افسون خود پریدخت را به دریای چین میاندازد. با این رویکرد به اینکه در اوستا «Sama» غرنام گرشاسپ است، چنین به مینماید که عالم افروز در سام نامه دگرگونهای از همان پری خناثئیتی است که بنابر اوستا گرشاسب با او در آمیخت.
در داستانهای فارسی «دختر شاهپریان» آنچنان زیبا است که پیوند پیوکانی با او بهگونه ای آرزو در آمده است و در قصّههای عامیانه بارها از عشقورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛
در هزار و یک شب پری «جنیه» نامیده شده است و درداستان «نورالدین و شمسالدین» و داستان «ملک شهرمان و قمرزمان» پریان باعث میشوند که دختر و پسری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند؛ چنانکه بیژن در شاهنامه نیز در دفاع خود نزد افراسیاب، پری را باعث عشق خود و منیژه مینمایاند . این همه، شاید ، بازتابی از باورهای ایرانیان باستان درباره پری به عنوان ایزدبانوی عشق و زایش است.
برخی از عوام ایران جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه سارها، چاهها، پاکنهها و پلکان آب انبارها،از دیدگاه واژگانی «فاضل» مینامند. شایان بازنگریست است که در بیشتر مکانهای فاضل نَم هست؛ چنانکهگویی پری به گونهای با آب و نَم پیوند دارد. درباورهای ایرانیان باستان نیز جاری شدن آبها و رویش گیاهان به گونهای با پری در پیوند بوده است.
در داستانهای پارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است، یا در دریاست، و یا در نهر و چشمه به سر میبرند و به آبتنی و شستوشوی سرگرمند . در بخشی از دارابنامه ی طرسوسی با انسانهای آبی روبهروییم و از جمله زنی آبی که بسیار زیباست و قهرمان داستان دلباخته اوست و با هم پیوکانی میکنند.
شاید این زن آبی همان «پری دریایی» باشد کهشاید تبار ایرانی ندارد و از اساطیر یونان و روم به فرهنگ ایرانی وارد شده است. به هرروی ، در داستانهای پارسی همیشه هم جایگاه پریان در آب نیست. گاه نیز در زیرزمین پنهاناند که البته در آنجا نیز نَم هست. در برخی از داستانها هم جای آنها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است.
بنا بر آنچه در زبان و ادب فارسی آمده است، پریان از دیدگان انسانها پنهاناند، با تندی در حرکتاند، بال و پر دارند، در هوا پرواز میکنند و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار میگردد. چهره آنها مانند آدمی است اما اندامشان در دارابنامه ی طرسوسی به مرغ و پاهایشان در اسکندرنامه به چهارپایان مانند شده که در این صورت با سانتورها یا قنطورسها (Centaurus) در اساطیر یونان و روم همانندند. برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.
پریان کالبد دارند و گاه برای آبتنی از کالبد خود بیرون میآیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمیتوانند بگریزند. گاه نیز آنها در میوههایی مانند نارنج و انار پنهانند؛ و، شاید در قصّه نامور «نارنج و ترنج» (بن مایه 408) دختر نارنج و ترنج پری است. پریان چون جادوی میدانند، به شکلهای اسب، گاو، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر در میآیند. گاه نیز بهصورت مار، به ویژه مار سفید و مارمولکاند. در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان، به ویژه ، کبوتر/ کفتر، پدیدار میشوند. در بسیاری از موارد نیز، به ویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند و یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا در میآیند و قهرمان را به دنبال خود میکشانند. (گفتنی است که در این گونه موارد، در قصّههای نوین تر «آهو» به جای «گورخر» یاد شده است.) در شاهنامه بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود میکشاند تا به کاخ زنی راه مییابد و میهمان او میگردد و هنگامی که از وی جدا میشود، منشی دیگر مییابد. اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به روشنی پری نمایانده نشده است؛ اماچهار چوب داستان، مانند داستانهای عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از دیدار با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛ چنانکه در یکی از رونوشت های کهن ترجمان تاریخ طبری، زن یاد شده، به روشنی «پری» دانسته شده که عاشق بهرام است و در برابر بهرام و سپاهیانش با دشمنانشان، او با یارانش پیش سپاه بهرام میایستند و دشمنان بهرام هزیمت میکنند. پایان سحرآمیز زندگی بهرام گور، پادشاه ساسانی، در هفتپیکر نیز اندیشه برانگیز است که او گوری را دنبال میکند و از پی آن به غاری میرود و از دیدگان مردم پنهان می شود. شاید آن گور نیز در داستان بهرام، همان پری باشد.
اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، بهروشنی پری شنایانده نشده است؛ اما چهار چوب داستان، مانند داستانهای عشق پریان است و تو گویی بهرام پس ازدیدار با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛
در داستانهای عامیانه فارسی پریان مذکّر نیز نمود دارند . پریان از راز های همه چیز آگاهند و در جادوی چیرهدست اند. با اینهمه دورن مایه ی سمک عیار نشان میدهد که پریان همان جادوان (= جادوگران) نیستند چنانکه در اوستا نیز این دو از هم جدا شدهاند.
در داستان های فارسی، پریان گاه با دیوها دوستاند و دیوها آنها را یاری میرسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری ازداستانها نیز دیوی عاشق پری است و او را به آروزوی پیوند خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت روی گردان است
در داستانهای پارسی با دو گروه از پریان روبه روییم: گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را میآزارند، زهر در چشمهها میکنند، انسانها را میربایند و سر دلباختگان و خواستگاران خود را میبرند، که ظاهراً در اینگونه داستانها گونه ای از باورهای کهن زردشتی درباره پری نمودار است؛ و گروهی دیگر از پریان، که خداپرست و نیکرفتارند و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری میرسانند، یا آنان را راهنمایی میکنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان، بهویژه چشمان نابینا را بینا کنند، در این گونه موارد شاید گونه ای قداست والهی پری پیش از ظهور زرتشت، نگاه داشته شده است.
پریان اهریمنی و بدکردار از نام خدا میگریزند و آدمیان را گرفتار طلسم و جادو میکنند. قهرمانان برای رهایی از طلسم پریان به راهنمایی پرهیزکاری خداپرست نیازمندند که در سمک عیار از او به عنوان «یزدانپرست» یاد شده است و کارهای او خویشکاری کاهنان را در جوامع باستانی بازگو میکند. گاه نیز خضر و الیاس قهرمانان را از طلسم رها میکنند. پریان دارای گنجاند و هنگامی که قهرمانان طلسم آنها را میشکنند، گنج و سرمایه پریان را به دست میآورند.
داستانهای پریان بخشی از ادبیات بسیاری از مردم جهان را به هستی آورده که برخی از ویژگیهای پریان در ادبیات همه آنان مشترک است، مانند اینکه پریان با جادوی خودسرشتهای نیک یا بد را به نوزادان میبخشند، اندیشههای دیگران را در مییابند و از آینده خبر میدهند، دارای کاخها و سفرههای رنگیناند، اشیاء و انسانها را با جادوی خود به چیزهای گوناگون در میآورند و گنج و سرمایه سرشار دارند که به دیگران میبخشند. این ویژگیها در قصّههای عامیانه فارسی هم بیش و کم دیده میشود.
پریان با جادوی خود سرشتهای نیک یا بد را به نوزادان میبخشند، اندیشههای دیگران را در مییابند و از آینده خبر میدهند، ...
پری در ادب فارسی گاه به معنی «فرشته» و واژگونه ی نامهایی مانند «دیو» و «اهرمن»، به معنی شیطان، به کار رفته است. در بسیاری از موارد هم با «جن» هم معنا است، چناکه در مرزباننامه آمده است که معزّمان (= افسونگران و جنگیران) پری را در شیشه میکنند و در غزلیات مولانا نیز به این موضوع اشاره شده است؛ اما در مثنوی از اینکه دیو (= جن) را در شیشه میکنند، سخن رفته است. در برخی از ترجمان های کهن فارسی قرآن نیز واژه «جن» به «پری» ترجمان شده است و درچامه ی پارسی به اینکه پری همانند جن با جنون و دیوانگی در پیوند است، اشاره شده است. واژگانی پیوندی همچون «پریافسای»، «پریبند»، «پریخوان»، «پریسای» و «پری گرفته» به معنی «جنگیر» است.
امروزه، برخی از عوام(هم-مردم) ایران پریان را «خوبان» و «از ما بهتران» نیز میگویند و باورمندند که زیر درختان و در کنار چشمهسارها و چاهها نباید خوابید زیرا ممکن است که آدمی «پریزده» شود؛ و آزار پریان را، که گاه شخصی پریزده میشود، اصطلاحاً «ظفر» میگویند. برای درمان پریزده، به راهنمایی غیبگو یا پریخوان، در مکان «فاضل»، نظیر سایه درخت و کنار چشمهسار، زیرزمین و آبانبار، سفرهای که پارچه سبز یا سفید، آرد، نمک، شمع و آیینه از لوازم آن بود میگستردند و به خواندن اوراد میپرداختند. این رسم که «سفره سبزی کردن» نام دارد، اکنون تقریباً منسوخ شده است.
در باورهای ایرانیان کهن دو انگاره درباره پری وجود داشت: یکی انگاره ی منفی، که بر بنا بر باورهای زردشتی پری را پلید و اهریمنی میدانست؛ و دیگری انگاره ای که پری را الهه عشق و باروری میدانست و دیدگاهی قداست به پری میداد. پس از آمدن اسلام به ایران نیز این دو انگاره درباره پری دوام یافت. همچنین، ویژگیهای پری زردشتی با باورهای درباره جنیان بدجنس و شیاطین در آمیخت و، از سویی دیگر نیز، پری که زمانی ایزدبانو بود، همسان با فرشته و حوری پنداشته شد. اما مهم این است که در طی سده ها پری همچنان در اندیشه و باورهای ایرانیان باقی مانده است.
منبع : ketab-shahrzad.blogspot
نظرات شما عزیزان: